از دوست به هر چیز چرا بایدت آزرد


از دوست به هر چیز چرا بایدت آزرد

از دوست به هر چیز چرا بایدت آزرد


کین عیش چنین باشد گه شادی و گه درد

کین عیش چنین باشد گه شادی و گه درد
کین عیش چنین باشد گه شادی و گه درد
گر خوار کند مهتر خواری نکند عیب
گر خوار کند مهتر خواری نکند عیب
گر خوار کند مهتر خواری نکند عیب
چون باز نوازد شود آن داغ جفا سرد
چون باز نوازد شود آن داغ جفا سرد
چون باز نوازد شود آن داغ جفا سرد
صد نیک به یک بد نتوان کرد فراموش
صد نیک به یک بد نتوان کرد فراموش
صد نیک به یک بد نتوان کرد فراموش
گر خار بر اندیشی خرما نتوان خورد
گر خار بر اندیشی خرما نتوان خورد
گر خار بر اندیشی خرما نتوان خورد
او خشم همی گیرد تو عذر همی خواه
او خشم همی گیرد تو عذر همی خواه
او خشم همی گیرد تو عذر همی خواه
هر روز به نو یار دگر می نتوان نکرد
هر روز به نو یار دگر می نتوان نکرد
هر روز به نو یار دگر می نتوان نکرد